آیا هیتلر به کره ماه رفت؟ | روایتی عجیب و غریب از مرگ و زندگی پیشوای آلمانی
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۷۸۲۵۲
به گزارش همشهری آنلاین، البته پیشوای نازیها آنقدر در جهان سروصدا به راه انداخته که طبیعی است تا مدتها هم باید منتظر اخباری جنجالی از او بود؛ «هیتلر حتما به برزیل رفته». خیلیها او را سالها بعد آنجا دیده بودند. «بعید نیست که در گرینلند باشد و در کنار خانوادهاش زندگی کند.»، «هیتلر اصلا خودکشی نکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«برلین را فردا فتح خواهیم کرد!» این آخرین پیام ژنرال ژوکف روسی است که از رادیو پخش شده بود. همه دیگر میدانستند که چیزی تا پیروزی متفقین باقی نمانده. نیروهای ارتش سرخ تا دروازههای برلین آمده بودند و هر لحظه امکان سقوط شهر وجود داشت اما هیتلر مرد اول آلمان هنوز در پناهگاه زیرزمینی خودش در برلین پنهان شده بود. همه نگران فرمانده بودند.
خیلیها به او پیشنهاد ترک برلین را دادند ولی او میدانست که دیگر هیچ تلاشی فایده ندارد. رهبر نازیهای آلمان به آخر خط رسیده بود! فرمانده، همه اطرافیانش را خبر کرد. باید همه را در جریان ماجرا قرار میداد. نمیشد که به راحتی گرفتار سربازان ارتش سرخ شود و نازیها را به حال خود رها کند.
در همان ساعات با کمک منشیهایش وصیتنامهاش را نوشت منشیها داشتند به سرعت صحبتهای هیتلر را تایپ میکردند که خبر رسید بنیتو موسولینی کشته شده و پارتیزانهای ایتالیا جسدش را در میلان آویزان کردهاند! این حادثه کافی بود تا هیتلر را به هراس مرگی مشابه موسولینی بیندازد. کمی فکر کرد و بعد جمله آخر وصیتنامهاش را تمام کرد؛ «آرزوی من است در جایی که ۱۲سال به مردم خدمت کردم بمیرم و خاکستر شوم!» وصیتنامه را چندباری خواند و مثل همیشه اصلاح کرد.
بعد، از همه اطرافیان خواست که به سرعت برلین را ترک کنند. هواپیما برای انتقال او آمده بود اما هیتلر همه نزدیکانش را و از همه مهمتر وصیتنامهاش را از شهر خارج کرد. هواپیما که از دیدرس همه خارج شد، تازه فرمانده یادش آمد که باید کارش را زودتر تمام کند. گوبلز، سرایدار هیتلر و خانوادهاش در کنار فرمانده باقی مانده بودند. هیتلر مرد سرایدار را صدا کرد و مدتی در اتاق کارش با او صحبت کرد. بعد هم با همه خداحافظی کرد و به همراه اوا براون زنی که همیشه همراه آدولف بود و فقط چند ساعت پیش از آن به ازدواج او درآمده بود به اتاق رفت. این آخرین باری بود که کسی هیتلر را سرپا میدید.
چند ساعتی گذشت، فضای خانه ساکت و تاریک بود تا اینکه صدای شلیک تیر از اتاق کار هیتلر خانواده سرایدار را میخکوب کرد. هیتلر و اوا براون با شلیک اسلحه خودشان را کشته بودند. فقط این وسط گوبلز بود که زیاد از ماجرا شگفتزده نشد. او به سرعت دستور داد چالهای را که در همان نزدیکی قرار داشت پر از بنزین کنند و جسد هیتلر و اوا براون را هرچه سریعتر بسوزانند! این آخرین خواسته فرمانده شکست خورده بود. روسها درست زمانی به پناهگاه هیتلر رسیدند که فقط تکههایی از استخوان او باقی مانده بود!
داستان سیاه دیکتاتوراین داستانی است که در روایتهای مختلف از زندگی آدولف هیتلر دیکتاتور نازی که زمانی به پیشوای ژرمنها شهرت داشت بهجا مانده. اینکه فرمانده بعد از آنکه فهمید دیگر کاری از پیش نمیرود با خوردن قرص سیانور و شلیک یک گلوله به سرش خودکشی کرد، یک داستان تکراری است و البته باورکردنی! اما حکایت فرمانده آلمانی حرف و حدیث زیاد دارد؛ طوری که امروز دانشمندان و محققان زیادی روی قضیه مرگ هیتلر در حال تحقیق هستند و حالا سوال این است آیا به زودی زود کتاب مرگ پیشوای آلمان نازی به طور دیگری نوشته میشود!؟
ورق برگشتمحققان آمریکایی روزهای پایانی تابستان را برای مردم جهان حسابی گرم کردند. گروهی از دانشمندان دانشگاه کنتاکی آمریکا طی برنامه مستندی با نام فرار هیتلر مدعی شدند که در همه این شش دهه جمجمهای که به عنوان باقیمانده جسد هیتلر در انبار اطلاعات مخفی اتحاد جماهیر شوروی نگهداری میشود تقلبی بوده و اصلا متعلق به سر دیکتاتور بزرگ نیست! گروه پژوهشگران دانشگاه کنتاکی که سالها روی باقیمانده جسد هیتلر کار کردهاند معتقدند که براساس نتیجه آزمایشهای DNA جمجمه منسوب به هیتلر متعلق به زنی حدودا ۴۰ ساله است که هنوز هیچ کس هویت دقیق او را نمیداند. این در حالی است که هیتلر در زمان مرگش ۵۶ ساله بود و چنین استخوانی نمیتوانسته متعلق به سر او باشد.
نیکبلانتونی، متخصص استخوان شناسی دانشگاه کنتاکی که در تاریخ هم دستی دارد در برنامه مستندی که بارها از شبکههای جهانی پخش شد از ادعای خودش و دیگر همکارانش دفاع کرد؛ «اصلا از همان نگاه اول هم کاملا مشخص است که این جمجمه ۱۲سانتی با این ظرافت خاصش متعلق به یک مرد نیست! ضخامت استخوان آن کمتر از ضخامت معمول استخوان سر مردهاست.
حتی از شکاف جمجمه هم میشود فهمید که طرف نزدیک به ۴۰ سال داشته نه ۶۰ سال!» بلانتونی و همکارانش همه دلایل خود را با دلیل و مدرک ارائه دادهاند. او که خودش رئیس گروه تحقیقاتی بود، در سفری به مسکو از هر چیزی که ادعا میشد متعلق به هیتلر است، حتی نمونه خونی که میگفتند روی کاناپه هیتلر ریخته شده، نمونه برداشت تا هیچ حرفی باقی نماند. اما باز نتیجه همان بود که پیش از این به آن رسیده بودند؛ «جمجمهای که امروز دست روسهاست متعلق به یک زن جوان است که با شلیک گلوله به سرش مرده و هیچ ربطی به هیتلر و اوا براون ندارد!» همین ادعا کافی بود که روزهای پایانی تابستان امسال با نام آدولف هیتلر و داستان زندگی عجیب او پایان بگیرد.
حاشای بلند روسهاروسها البته هیچ وقت سعی نکردند جمجمه را در معرض دید عموم قرار دهند. ماموران اطلاعاتی شوروی سابق همیشه ادعا میکردند که جمجمه و دیگر لوازم متعلق به هیتلر در شرایط خوبی نگهداری میشوند. آنها خودشان هم گویا شک داشتند که این جمجمه که یک سال بعد از مرگ هیتلر در بازرسی دوباره از دژ آهنی هیتلر به دست آمده بود واقعی است یا نه؟ طوری که استالین هیچ وقت در تمامی عمرش نتوانست به مدارک پلیس مخفی شوروی سابق اطمینان داشته باشد و همیشه تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۳ در هراس بود که مبادا هیتلر زنده باشد و به فکر انتقام بیفتد. برای همین هم هراز گاهی گروهی تحقیقاتی را روانه برلین میکرد تا به دقت از سرنوشت دقیق دیکتاتور نازی خبر بگیرند!
آخرین بازماندهاما آخرین شاهد زنده خودکشی هیتلر بر مرگ رهبر نازیهای آلمان اصرار داشت. روخوس میش در آن زمان فقط ۲۷ سال داشت و پنج سالی بود که به عنوان افسر اساس آلمان جزو حلقه درونی آدولف هیتلر به شمار میرفت. میش محافظ، قاصد و تلفنچی پناهگاه هیتلر بود که در آن روز کذایی خودش رهبر نازیها را در بستر مرگ دیده؛ «روسها فقط چند کیلومتری با ما فاصله داشتند که خبر رسید هیتلر مرده! آن وقت من در یک اتاق کوچک با یک تلفن کار میکردم. اتاق در صورت حمله هوایی، تنها ظرفیت یک نفر دیگر را داشت.
پناهگاه ما چندان بزرگ نبود و شامل چندین اتاق کوچک بود که ۱۰تا ۱۲مترمربع مساحت داشت». روخوس میش، آخرین بازمانده پناهگاه هیتلر بود. او شاهد نهایی ماجرایی بود که ۳۰آوریل ۱۹۴۵ اتفاق افتاد؛ روزی که هیتلر و اوا براون خودکشی کردند؛ «ناگهان شنیدیم که یک نفر، یکی از همراهان هیتلر را صدا زد و گفت: همه چیز تمام شد.
تصویرجسد هیتلر سالهاست که فکر و ذهن کارشناسان را درصحت مرگ او مشغول کردههمه صدای تیراندازی را شنیده بودند اما من نه. مارتین بورمن، منشی خصوصی هیتلر به همه دستور داد آرام باشند. همه شروع به زمزمه کردند. من داشتم با تلفن صحبت میکردم و به عمد بلندتر حرف میزدم تا صدایی از آن سوی خط بشنوم. دوست نداشتم احساس کنم که در پناهگاه مرگ هستیم». مارتین بورمن دستور داد در اتاق هیتلر را باز کنند؛ «همین که در باز شد هیتلر را دیدم که سرش روی میز قرار داشت اما راستش هیچ خونی از سرش بیرون نمیآمد. حداقل شاید من ندیده بودم! اوا براون روی مبل دراز کشیده و سرش به طرف هیتلر بود.
زانوانش جمع شده بود. او لباس آبی تیرهرنگی با چینهای سفید به تن داشت. هرگز آن صحنه را فراموش نمیکنم. آنها هیتلر را بردند و من هیچ کاری نکردم. از اینکه همراهشان بروم میترسیدم. ترس داشتم که مبادا ما را به خاطر اینکه آخرین شاهد ماجرا هستیم بکشند!»
میش چند ساعت پیش از آنکه ارتش سرخ شوروی پناهگاه هیتلر را به تصرف خود در آورد از آنجا فرار کرد اما خیلی زود دستگیر شد و نه سال را در اردوگاههای کار اجباری شوروی به سر برد.
هرازگاهی شایعه دیدن دیکتاتور بزرگ از یک گوشه از دنیا سر در میآورد
از قطبجنوب تا کره ماه!
بسیارند کارشناسانی که هنوز در نحوه مرگ و زندگی مخفیانه آدولف هیتلر اختلاف نظر دارند. هنوز هم نمیتوان با قطعیت کامل از اینکه هیتلر در سال ۱۹۴۵ کشته شده باشد صحبت کرد. روسها هم که میدانستند روزی ممکن است یک آدم بیکار بخواهد دنبال قضیه را بگیرد، ۲۵سال بعد از مرگ دیکتاتور یکروز بیدلیل همه بقایای جنازه هیتلر را در سال ۱۹۷۰ سوزاندند و خاکسترش را در رودخانهای در آلمان شرقی ریختند تا خیال همه را راحت کنند. اما خیال کسی واقعا راحت نشد.
هر روز خبرهای جدیدی میرسید از اینکه دیکتاتور یک گوشهای از دنیا دیده شده. از میان همه شایعهها چهار مورد بیشتر از بقیه دهان به دهان چرخید؛ بعد از پایان جنگ جهانی دوم دو زیردریایی وارد آبهای آمریکای جنوبی شدند. همان موقع خیلیها حدس زدند که هیتلر با آنها به آرژانتین رفته. هر چند این خبر همان موقع تکذیب شد اما از خاطر کسی نرفت.
شایعه دیگر این بود که هیتلر بعد از سقوط آلمان نازی در سال ۱۹۴۵ از کشور فرار کرده و با یک زیردریایی به نقطه نامعلومی به سمت قطب جنوب رفته! آن زمان میگفتند که آلمانیها در نزدیکیهای قطب جنوب یک پایگاه نظامی دارند که آمریکا و انگلیس در اواخر دهه ۵۰ میلادی این پایگاه نظامی را پیدا و با سلاحهای فوق پیشرفته با خاک یکسان کردند! البته این داستان از همان ابتدا رد شد؛ چرا که اولا ثابت شد که اصلا پایگاهی در کار نبوده (هرچند که آلمانیها آرزوی داشتن چنین پایگاه مخفیانهای را همیشه در سر داشتند!)
از سوی دیگر آنچه که مردم از نابودی پایگاه نظامی آلمانیها نام میبردند یک آزمایش هستهای ساده بود که در سال ۱۹۵۸ هزاران کیلومتر بالاتر از سطح زمین انجام گرفته بود، آن هم در فاصله ۲۰۰۰ مایلی از قطب جنوب! داستان دیگر فرار هیتلر که البته مضحکتر از بقیه هم بود تا سالها دهان به دهان نقل میشد.
اوا براون زنی که مدتی طولانی همه جا همراه هیتلر بود و درآخر فقط چند ساعت مانده به مرگ هیتلر با او ازدواج کردهنوز زمانی از پایان جنگ نگذشته بود که شایعه شد هیتلر با تجهیزات فضایی آلمانیها به ماه رفته و در آنجا پنهان شده! آلمانیها در آن زمان به داشتن موشکهای بالستیک فوقپیشرفته مشهور بودند و همین فناوری، مردم ساده را به فکر ارتباط هیتلر و نازیها با موجودات فرازمینی و تاسیس پایگاه نازیها در کره ماه انداخته بود! و اما فرضیه چهارم که این روزها دغدغه بسیاری از مردمان جهان شده مساله زنده بودن دیکتاتور آلمانی و زندگی او در گوشهای از ایالات متحده آمریکاست! البته جریان بیشتر به یک شوخی بزرگ شبیه است اما چند سال پیش روی سایتهای اینترنتی دورنمای محل پایگاه دریایی در آمریکا پخش شد که از بالا نمای صلیب شکسته آلمانهای نازی را داشت. همان موقع شایعه شد که هیتلر تا به حال در این پایگاه دریایی در سندیهگو زندگی میکرده.
در سال ۲۰۰۷ نیروی دریایی آمریکا تازه متوجه قضیه و تمامی شایعهها شد. مسوولان ارتش آمریکا همان دو سال پیش توضیح دادند که این پایگاه در دهه ۱۹۶۰ میلادی و با صرف هزینهای بالغ بر ۶۰۰ هزار دلار بازسازی شده و تا آخرین لحظه هم خودشان فکر نمیکردند که آخر کار پایگاه به چنین شکلی در میآید. آنها هیچ وقت تصور نمیکردند که روزی مردم دوست داشته باشند همه چیز را از بالا نگاه کنند!
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: جنگ جهاني دوم خبر مهم ایران و آمریکا آلمان روسیه آدولف هيتلر دفاع آزمایش موشکی هیتلر و اوا براون پناهگاه هیتلر آدولف هیتلر آلمانی ها قطب جنوب نازی ها روس ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۷۸۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از حذف قند و عوارضش، جزو پربازدیدترینهای توییتر شد/ عکس
به گزارش خبرآنلاین، یک کاربر نوشت: «خانوم ۴۴ ساله با اندام باربی اومده استخر سانس که تموم شد زیر دوش بیحال شد افتاد رفتم بالاسرش کمک و فشارشو گرفتم ٧! دوبار غش و تشنج کرد، تا اورژانس برسه خوابوندم و سرم خوراکی دادم اورژانس سرم تزریقی زد باز فشار از ٨ بالاتر نمیومد چرا؟ قندو حذف کردم!»
این توییت در این شبکه اجتماعی بسیار پربازدید و پر کامنت شد. مدتی است که چالش ۲۱ روزه حذف قند در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. در همینباره دبیر انجمن علمی پیشگیری و درمان چاقی ایران در پاسخ به این سوال که با چالش ٢١ روزه حذف قند میتوان لاغر شد، به خبرآنلاین میگوید: قندهای ساده شامل قند، شکر، شیرینی و شکلات در هرم غذایی و الگوی غذایی سالم هیچ جایگاهی ندارند.
دکتر محمد هاشمی، با اشاره به پر طرفدار شدن استفاده از چالش ٢١ روزه حذف قندهای ساده در فضای مجازی، درباره تاثیرات این چالش کاهش وزن ادامه میدهد: مصرف این خوراکیها نه تنها ضرورتی برای بدن ما ندارد بلکه زیانهای زیادی هم بههمراه دارد. حذف قندهای ساده بواسط کاهش کالری دریافتی طی ٢١ روز میتواند درجاتی از کاهش وزن و آثار مثبت کاهش مصرف مواد قندی را به همراه داشته باشد. اما ٢١روز، برای دستیابی به سلامت پایدار کفایت نمیکند بلکه باید یک برنامه مستمر و دراز مدت را برای اصلاح الگوی غذایی خود در نظر بگیریم.
برخی از علائم اولیه ترک مصرف قند
سردرد، هوسهای وقت و بیوقت، نوسانات خلقی، خستگی، سرگیجه، اختلال در تمرکز. به طور مثال، هنگامی که برای اولین بار قند و شیرینی را حذف میکنید، احساس خستگی یا بیحالی دارید، اما به تدریج و با تنظیم پایدار قند خون در محدوده سالم، بدن افت قند را کمتر تجربه میکند و انرژی ثابتتری در طول روز دارد. به گفته کارشناسان، یک رژیم غذایی متعادل (با پروتئین کافی، چربیهای سالم و فیبر) و همچنین نوشیدن آب کافی در طول روز و ورزش منظم میتواند به تثبیت سطح قند خون و کاهش علائم ترک قند کمک کند.
حذف قند در مراحل اولیه ممکن است برای افراد سخت باشد، اما زمانی که بدن بتواند این چالش را بپذیرد و بر عوارض آن غلبه کند، مزایای ارزشمندی را کسب خواهد کرد که در راستای ارتقای سلامت کلی مفید است.
در هر حال لازم است بدانید که قند به خودی خود میتواند بخشی از یک رژیم غذایی سالم و متعادل باشد؛ چرا که منبع اصلی سوخت مغز ما گلوکز (قند) است. اما زیادهروی در مصرف قند مشکلات سلامتی بسیاری را در بر دارد. حذف کلی قند از رژیم غذایی بسیار سخت است، زیرا تمام غذاهای حاوی کربوهیدرات درنهایت توسط بدن به قند تجزیه میشوند تا به عنوان انرژی از آن استفاده شود؛ از همین رو تمرکز بر کاهش مصرف قندهای مصنوعی اقدامی هوشمندانهتر است.
۴۷۴۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899996